پیش‌درآمدی بر بازنگری دستور زبان پارسی

پارسی

مسعود ارشادی‌فر و مهران ارشادی‌فر

شاید دستور زبان تنها راه شناخت زبان نباشد، ولی بی‌هیچ گمان، توانایی یک زبان برای گسترش و همراه شدن با پیشرفت‌های دانشی و فرهنگی، بستگی درست و بی‌کم و کاست به توانمندی دستور زبان دار و اگر دستور زبان نتواند راه را برای ساخت واژه‌های نو هموار سازد، به آرامی ‌سست و سرانجام نابود می‌شود.

شوربختانه دستور زبان پارسی هنوز نتوانسته است این توان را برای پارسی‌زبانان فراهم آورد که در ساخت واژه‌های تازه از آن بهره بجویند. اگر این دستور می‌توانست ساختار زبان را در اندیشه پارسی‌زبانان نهادینه کند، اندیشمندان، هنگامی‌ که با واژه‌های نو روبرو می‌شدند، در دم واژه‌ی پارسی برابر را می‌ساختند و چشم به فرهنگستان نمی‌دوختند تا شاید واژه‌ای در خور بیافریند.

در این گفتار تلاش می‌کنیم ریشه‌ی این سستی‌ها را بازشناسی کنیم و نمونه‌هایی از این بدآموزی‌ها را بنمایانیم.

برای بررسی و گردآوری دستور زبان، مانند همه‌ی رشته‌های مردم‌شناسی، بایستی روشی را پیش گیریم که از فرهنگ و بینش همان مردمی‌ برآمده باشد که با این زبان سخن می‌گویند و نبایستی از یک چارچوب ساختاری یکسان برای بررسی زبان‌های گوناگون بهره جست. آنچه از بررسی دستور پارسی به چشم می‌آید آنست که دستور این زبان، از دستور زبان عربی سرمشق گرفته است و و این تلاش، هم در شناسه‌‌ها و هم در روش شناخت به خوبی دیده می‌شود. ما در این گفتار به هر دوی این کاستی‌ها می‌نگریم.

نخست آنکه همه‌ی شناسه‌های به کار رفته در دستور پارسی، واژه‌های عربی هستند و اگر کسی بخواهد پارسی را فراگیرد، نخست باید زبان عربی بیاموزد تا بتواند دستور زبان پارسی فرا گیرد و افزون بر آن، نام گزیده شده برای هر شناسه، خواننده را به گروه‌واژه‌های این سازه دستوری رهنمون نمی‌سازد. نمونه‌ها: اسم عام، اسم خاص، اسم معنی، اسم ذات، اسم جمع، معرفه و نکره، جامد و مشتق، مترادف، متضاد و متشابه، حالات اسم، اقسام اضافه، فرق اضافه و صفت، مصغر، فعل، اقسام مصدر، لازم و متعدی، معلوم و مجهول، فاعل یا مسندالیه، صفت فاعلی، صفت سماعی و قیاسی، طرز استعمال صفت، صیغه‌ی مبالغه، مفعول و …

بسیاری از ما این دستور را خوانده‌ایم و به یاد سپرده‌ایم و چه بسا اکنون به سختی به یاد می‌آوریم که بیشتر این شناسه‌ها درباره‌ی کدام سازه‌های دستوری سخن می‌گفتند؛ چراکه این نام‌ها به خودی خود نمی‌تواند واژه‌ای را به یاد خواننده بیاورد، مگر آن که خواننده در زبان عربی چیره‌دست باشد. پس از آنکه نام دانسته شد، بایستی واژه‌های گروه را در زبان پارسی جست‌وجو کند.

هنگامی ‌که در زبان عربی می‌گوییم فاعل، خود به خود کننده کار در ذهن خواننده عرب رخ می‌نماید و فزون بر آن می‌داند که آنچه بر این آهنگ آورده شود به انجام‌دهنده‌ی فعل چشم دارد. نمونه: حاکم، خادم، صادق، شارع و … . ولی آنگاه که در پارسی می‌گوییم فاعل، مفعول و یا فعل به هیچ روی گروهی از واژه‌های پارسی را به یاد ما نمی‌آورد و ما تنها می‌توانیم برای ساخت واژه‌های عربی که درون زبان پارسی راه یافته است از آن‌ها بهره جوییم!

اکنون اگر دستور را چنین بنویسیم که گزاره‌ها از سه بخش بنیادی، کننده، کرده و کنش، سازمان یافته است، آهنگ هر یک از این واژه‌ها در نامشان نشان داده شده است و نیازی نیست خواننده در شناسایی آن‌ها خود را به رنج افکند. بر پایه این شناسه‌ها، خواننده می‌تواند هم، آهنگ واژه‌ها را بشناسد و هم خود دست به کار ساخت واژه‌های نو شود. نمونه:

رونده، رفته، روش

خورنده، خورده، خورش

گوینده، گفته، گویش

شنونده، شنیده، شنوش

ورزنده، ورزیده، ورزش

اگر نوآموزی که بر پایه‌ی شناسه‌های بالا آموزش زبان پارسی دیده است، واژه‌ی کاهنده را بشنود می‌داند که سخن از کسی و یا چیزی‌ست که کاستی می‌آفریند و از واژه‌ی کاهیده پدیده‌ای به یادش می‌آید که از آن کاسته شده است.

پس نخست ایستگاه ما در بازنگری زبان پارسی، گزینش واژه‌هایی‌ست که خود راهنمای خواننده باشند و ناچار نباشد یک بار واژه را بشناسد و بار دیگر به دنبال گروه‌واژه‌های این شناسه در نوشته‌های پارسی سرگردان شود.

دوم آنکه دانشمندان دستور زبان پارسی، برای شناخت سازه‌ها نیز کم و بیش روش‌های زبان عربی را وام گرفته‌اند و تلاش کرده‌اند با همان شیوه به شناخت واژه‌های پارسی بپردازند. برای نمونه به کنش‌ها در زبان پارسی اشاره می‌کنیم که در زندان روش‌شناسی نادرست دانشمندان دستور پارسی مانده‌اند، بی‌‌آنکه توان جنبش داشته باشند.

برای هر کنشی، مصدری پیشنهاد کردند. در میان مصدرها یکی را حقیقی و دیگری را مجازی نامیدند که همگی بر گذشته کنش آگاهی می‌دهد. سپس بسیار اندیشیدند که چگونه از گذشته کنش به گاه اکنون برسند و این سازه را چگونه بر آن شالوده استوار سازند. برای نمونه کنش‌های زیر را می‌آوریم تا روشن شود که تا چه اندازه این روش ناسازگار با زبان پارسی‌ست و از این رو یادگیری این دستور، ناشدنی‌ست.

گفتن می‌شود گوی

ساختن می‌شود ساز

رفتن می‌شود روب

داشتن می‌شود دار

شنیدن می‌شود شنو

خندیدن می‌شود خند

از آنچه در بالا آمد هیچ دستوری را نمی‌توان بیرون آورد؛ چرا که روش شناخت از پایه نادرست است. اکنون تلاش می‌کنیم پارسی را همان گونه که هست باز شناسیم و نگاهی به دیگر زبان‌ها نداشته باشیم.

در زبان پارسی، کنش‌ها از گذشته به اکنون نمی‌آید، بلکه از اکنون به گذشته می‌رود و این نادرستی از آنجایی ریشه گرفته است که در زبان عربی ریشه‌ی افعال (کنش‌ها) در گذشته است و دیگر سازه‌ها بر این پایه ساخته می‌شود.

در زبان پارسی همه‌ی کنش‌ها در گاه اکنون، با افزودن “ید” به گاه گذشته می‌رود. شاید پارسی‌زبانان، سازه‌ای را که بر این پایه ساخته می‌شود، به کار نبرند ولی آهنگ واژه را می‌شناسند، برای نمونه اگر کسی به جای پخت بگوید پزید و یا به جای نواخت بگوید نوازید ما می‌دانیم که گوینده برای ساخت گاه گذشته از ساز و کار دستوری کمک گرفته است و می‌خواسته گاه گذشته‌ی کنش را به زبان آورد. هنگامی ‌که از گاه اکنون به گاه گذشته می‌رویم ناگهان دستوری روان و زیبا به چشم می‌آید که تا پیش ازاین آشکار نبوده است.

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “الف” پایان می‌یابد در گاه گذشته “الف” انداخته می‌شود و “ود” جای آن را می‌گیرد. چون آزما به آزمود و آسا به آسود

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ب” پایان می‌یابد در گاه گذشته “ب” انداخته می‌شود و “فت” جای آن را می‌گیرد چون تاب به تافت و روب به رفت

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ت” پایان می‌یابد در گاه گذشته “اد” در پایان افزوده می‌شود چون فرست به فرستاد و افت به افتاد

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ند” پایان می‌یابد در گاه گذشته “ند” انداخته می‌شود و “ست” جای آن را می‌گیرد چون پیوند به پیوست و بند به بست

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ار” پایان می‌یابد در گاه گذشته “ر” انداخته می‌شود و “شت” جای آن را می‌گیرد چون انگار به انگاشت و دار به داشت

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ر” پایان می‌یابد در گاه گذشته تنها “د” در پایان افزوده می‌شود چون خور به خورد و بر به برد

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ز” پایان می‌یابد در گاه گذشته “ز” انداخته می‌شود و “خت” جای آن را می‌گیرد چون دوز به دوخت و آویز به آویخت

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ف” پایان می‌یابد در گاه گذشته تنها “ت” در پایان افزوده می‌شود چون شکاف به شکافت و توف به توفت

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “ن” پایان می‌یابد در گاه گذشته گاهی “ن” انداخته می‌شود و گاهی می‌ماند و “د” در پایان افزوده می‌شود چون آفرین به آفرید و مان به ماند

کنش‌هایی که در گاه اکنون با “و” پایان می‌یابد در گاه گذشته تنها “د” در پایان افزوده می‌شود چون بو به بود و غنو به غنود

کنش‌هائی که در گاه اکنون با “ی” پایان می‌یابد در گاه گذشته “ی” انداخته می‌شود و “ست” جای آن را می‌گیرد چون آرای به آراست و گری به گریست

مانده کنش‌ها از ساختار دستوری پیروی می‌کند و “ید” به پایان گاه اکنون افزوده می‌شود.

البته کنش‌هایی نیز هست که ویژگی‌های گفته شده را دارد، ولی در گاه گذشته از ساختار دستوری پیروی می‌کند: چون پرید یا جنبید و یا هر دو سازه به کار گرفته می‌شود چون خواب که هم خفت به کار می‌رود و هم خوابید. فراموش نکنیم که به کار بردن ساختار دستوری همواره می‌تواند درست باشد.

باز در میان کنش‌ها، شماری یافت می‌شود که از دستور‌های بالا پیروی نمی‌کند: چون کُشتن و نوشتن که بایستی کُشیدن و نویسیدن باشد، ولی چنین کنش‌هایی بسیار کم یافت می‌شوند و به بیش از پنج یا شش درصد نمی‌رسد.

این دگرگونی در ساختار کنش‌ها را می‌توان از نگاه‌های گوناگون بررسی کرد نخست از نگاه آهنگ واژه‌ها که نزد پارسی‌زبانان بسیار با ارزش است. دوم از نگاه ریشه‌ی این کنش‌ها در سایر زبان‌های هم‌خانواده پارسی، چه بسا این کنش‌ها در هر یک از این زبان‌ها و گویش‌ها به گونه‌ای دیگر به کار برده می‌شده است که در به کارگیری گاه گذشته، سازه‌ی یکی از این گویش‌ها بیشتر در زبان مردم روان شده است.

آنچه در این گفتار آورده شد، تنها بخش کوچک از کاری بزرگ است که بایستی اندیشمندان زبان پارسی به توان خود در آن پژوهش کنند و به باور ما کاری نیست که از یک گروه کوچک برآید و یا در یک دوره‌ی کوتاه دست یافتنی باشد. امید است سر آغازی باشد برای دوستداران زبان پارسی تا از دریچه‌ای دیگر به دستور زبان پارسی بیاندیشند و زمینه‌ی گسترش هر چه بیشتر این زبان ارزشمند را فراهم آورند.

جستارهای وابسته

  • پسوندهای گم‌شدهپسوندهای گم‌شده مسعود ارشادی‌فر و مهران ارشادی‌فر- پسوندها و پیشوندها از گوشه‌های بنیادی و واژه‌ساز زبان پارسی هستند که همواره در پژوهش‌های دستوری از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند. دو پسوند "ل" و "ال" در زبان پارسی کاربرد گسترده‌ای داشته‌اند؛ ولي شوربختانه هیچ کسی در این دوره‌ی درازی که از نگارش دستور زبان پارسی می‌گذرد، چشمی به آن‌ها نداشته […]
  • بارگیری «شاهنامه و دستور»بارگیری «شاهنامه و دستور» پارسی‌انجمن: شاهنامه والاترین و پراج‌ترین نوشته‌ی پارسی و از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبی جهان است و چون فردوسی بزرگ‌ترین چامه‌سرای ایران و شاهنامه سرآمد دیوانها و ارزنده‌ترین گنجینه‌ی ادب و فرهنگ پارسی است، سزاوار چنان است که شاهنامه‌ی فردوسی از سویه‌هایی چند مانند دانش، تاریخ، واژه، آیین، دین، خوی و خیم، ساز و برگهای بزم و رزم، فرزانگی و […]
  • نگاهی به تَراداد دستورنویسی در زبان پارسینگاهی به تَراداد دستورنویسی در زبان پارسی پارسی‌انجمن: زهرا زندی مقدم در جُستار «نگاهی به سنت دستورنویسی در زبان فارسی» کوشیده است تا دستورهای نامداری که تا به امروز درباره‌ی زبان پارسی همروزگارِ ما نوشته شده‌اند بررسد. در این بررسی ۵۹ نبیگ[=کتاب] دستور (۱۳ نبیگ به زبان انگلیسی و ۴۶ نبیگ به زبان پارسی) بررسی […]
  • نگرشی نو به فعل فارسینگرشی نو به فعل فارسی «نگرشی نو به فعل فارسی»، نوشته‌ی «محمد عشوری» ست که از سوی «نشر کوچک»، سال 1384 در 580 رویه و 1000 نسخه منتشر شده است. این کتاب،‌ نگاهی ست ژرف و تازه و دیگرگونه به «فعل» در زبان پارسی که بسیاری از زبانشناسان آن را ستون و پایه جمله […]
  • بارگیری «دستورنامه» دکتر مشکوربارگیری «دستورنامه» دکتر مشکور پارسی‌انجمن: دستورنامه در صرف و نحو زبان پارسی نوشته‌ی دکتر محمودجواد مشکور است. بنیاد این دستورنامه دفتری بود که دکتر مشکور برپایه‌ی آن به دانشجویانش آموزش می‌داد. دستورنامه شش بخش دارد...
  • بهره از کارواژه‌های ساده به جای آمیختهبهره از کارواژه‌های ساده به جای آمیخته پارسی‌انجمن: کارواژه‌های آمیخته[=افعال مرکب] در پارسی امروز جای بسیاری از کارواژه‌های ساده و پیشوندی را گرفته‌اند و شمار بسیاری از کارواژه‌های ساده در پارسی امروز از یاد رفته‌اند و به جای آنها کارواژه‌های آمیخته نشسته است. برماست که این کارواژه‌های ساده و چم[=معنی] و کاربرد آنها را بشناسیم و به جای کارواژه‌های آمیخته به کار […]

5 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. بنده بر اساس همین استدلال دوستان بیش از هشت سال روی فعل فارسی کار کردم. نتیجه ی این پژوهش را در سال 84 با نام «نگرشی نو به فعل فارسی» بیرون دادم. اگر این دوستان دانشمند آن کتاب را نگاهی کنند، شاید ناسودمند هم نباشد. چون اگرچه اساس یکی است ولی در اجزا اندک تفاوتی دیده می شود پیروز باشید

  2. برای ساختن بن گذشته از بن حال بهتر است از “-ِست” به جای “؛-ید” بهره بگیریم زیرا:
    ۱-“-ید” شناسه‌ی دوم شخص جمع در فارسی است و باعث گژتابی در زمان کنش‌های فارسی خواهد شد.
    ۲- بسیاری از بن‌های کنون فارسی با واکه پایان می‌پذیرند و اگر بخواهیم از آن‌ها با “=یدن” بن گذشته بسازیم٬ بن به‌دست آمده دارنده‌ی آوایی است که به‌اندازه‌ی “-ِستن” خوش‌آیند نیست.
    برای نمونه “پایستن”٬ “بایستن”٬ “شایستن” و البته “آراستن” و “پیراستن” که در آغاز “آرایِستن” و “پیرایستن” بوده اند و بهتر کنش‌هایی که ما دگرگون می‌کنیم نیز در این آهنگ قرار گیرند.
    بهتر است مانند دان/دانست٬‌ توان/توانست و همچنین مواردی که در سطرهای بالاتر گفته شدند کار شود و برای دگرگون کردن ساختار کنش‌ها آنها را بدین سان دگرگون کنیم.
    به جای رُفتن از روبستن بهره بگیریم
    به جای رَفتن از رَوِستن بهره بگیریم
    به جای شنیدن از شنَوستن بهره بگیریم
    به جای دیدن از بینستن بهره بگیریم
    به جای ساختن از سازستن بهره بگیریم
    به جای آزمودن از آزمایستن بهره بگیریم
    به جای از روبستن بهره بگیریم
    اگر این روش به‌کار گرفته شود همه‌ی کنش‌ها هم‌آهنگ “توانستن” و “دانستن” خواهند شد.
    خواهشمندم پاسخ گفتار من را به رایانامه‌ام بفرستید.

  3. با درود.

    جمله‌ی دوم دارای اشکال نگارشی است. سپاس اگر ویرایش کنید:
    «به توانمندی دستور زبان دار»
    باید به
    «به توانمندی دستور زبان دارد»
    دگردیسی شود.

    سپاس

    سپاسگزاریم. ویرایش شد.
    پارسی‌انجمن.

دیدگاهی بنویسید.


*