سرنوشت نوواژه‌ها

Word

کورش جنتی

بیش‌و‌کم از زمانِ فرهنگستانِ یکم، سازمان‌ها، گروه‌ها و خویشگان‌هایی [افرادی] در راستای نیرو بخشیدن به زبان پارسی به فرنامِ [عنوان] یکی از ستون‌پایه‌های هویت ایرانی به کارِ واژه‌سازی، پالایش و پاسداری از زبان پارسی می‌پردازند. بارآوردِ چنین کوشش‌هایی فهرستِ بلندبالای واژگانی است که بسیاری از آن‌ها اینک به فراوانی در گفتار و نوشتارهای روزانه‌ی مردم به کار می‌روند.
اگرچه ترازِ پذیرش همگانی یک نوواژه به نوواژه‌ی دیگر می‌تواند دیگرسان [متفاوت] باشد، با این همه، هیچ یک از نوواژه‌های برساخته‌شده در آغازِ کار چندان آشنا و پذیرش‌پذیر نیستند و همواره ایستادگی‌هایی در برابر آن‌ها که دست کم قرار است بخشی از عادت‌های زبانی مردم را درهم بریزند، رخ می‌دهد.
بسیاری از نوواژه‌ها از زمان برساخته‌ شدن تا پذیرفتاری [مقبولیت] همگانی، یعنی تا زمانی که به فرنامِ واژه‌ای آشنا در گفتار و نوشتار مردم به کار روند، راهی دراز را پیموده‌اند. روندی که از آن زیرِ فرنامِ پویش از «نشانداری» به سوی «بی‌نشانی» نام برده می‌شود.
یک نوواژه در آغازِ کار، واژه‌ای «نشان‌دار» به شمار می‌رود. واژه‌ی نشاندار، واژه‌ای است که برای بیشینه‌ی گویشورانِ یک زبان، ناآشنا و نادریافتنی می‌نماید. کسی که در گپ‌هایش از واژه‌های نشاندار بهره می‌برد خود نیز به اندازه‌ی ناروالمندی [نارایج بودن] واژه یا واژگانِ کاربردی‌اش نشاندار می‌شود. به دیگر سخن در هر کار و اندیشه‌ی تازه‌ای که پیش افکنده می‌شود، باورمندانی باید بار سنگین دیگرسان [متفاوت] بودن در نگاهِ مردم را به دوش بکشند. این کار به انگیزه و توان بالایی نیاز دارد. انگیزه و توانی که جانمایه‌اش را از باور به درستی آن کار یا اندیشه به دست می‌آورد. بر همین پایه، سرنوشت بسیاری از نوواژه‌ها نیز به پایداری باورمندانش در کوشا بودن در کاربردِ آن‌ها بستگی دارد.
از آنجایی که کاربردِ واژگان بازبسته به یک قرارداد زبانی است، هر واژه هر‌ اندازه هم در آغاز برای اهلِ زبان ناآشنا و نازیبا به چشم بیاید، می‌تواند پس از گذشت زمانی چند، از نشانداری به سوی کم‌تر نشانداری و سپس بی‌نشانی حرکت کند.
امروزه واژه‌هایی مانند تارنما [وب‌سایت]، رایانامه [ایمیل]، تاربرگ [پیج]، دلمایه [روحیه]، کارواژه [فعل]، کارمایه [انرژی]، کارزار [کمپین]، پرسمان [مساله] و… واژه‌هایی نیمه‌نشاندار یا کمترنشاندار به شمار می‌آیند. واژگانی که چندی از سوی باورمندان به پالایشِ زبانی به کار برده شده‌اند و اینک در سایه‌ی این کاربردها رفته‌رفته از ناآشنایی و نشانداری‌شان کاسته شده است.
بسیاری از واژگان نیمه‌نشاندار می‌توانند در آینده‌ای نه چندان دور به پرهونِ [دایره‌ی] واژگانی مردمِ کوچه و بازار نیز راه یابند. چنانکه: دماسنج، بهداری، شهرداری، هواپیما، فرودگاه، دادگستری، بیمه، نخست‌وزیر، دارو و … امروزه واژه‌هایی آشنا و بی‌نشان به شمار می‌آیند. فراموش نکنیم که این واژگانِ آشنا، زمانی آنچنان ناآشنا بوده‌اند که نه تنها مایه‌ی ریشخند مردمانِ هامی [عامی] که دستاویزِ خنده‌ی روشنفکرانی چون صادق هدایت نیز بوده‌اند.
نگارنده باور دارد روند پویش واژه‌‌ای نشاندار به بی‌نشان همان‌اندازه که به سنجیدگی و زیبایی آوایی نوواژه و همچنین کاربردش از سوی سَره‌گرایان بستگی دارد، به کاروندهای [عوامل] دیگری نیز وابسته است. یکی از کاروندها‌ی برجسته در راهِ همه‌گیری نوواژه‌ها، پشتیبانی نهادها و رسانه‌ها‌ی دولتی است. پشتیبانی نهادها و رسانه‌های دولتی در دوره‌ی فرهنگستان نخست، زمانِ پذیرفته شدنِ نوواژه‌ها را بسیار کاهش داده بود. امروزه در نبود چنین پشتوانه‌ای، بیشترِ این بار بر دوش سازمان‌های مردم‌نهاد، نویسندگان، مترجمان و مردمِ باورمند به سَره‌گرایی نهاده شده است. کاروند هَناینده‌ی [موثرِ] دیگر، آمادگی ذهنی گویشوران زبانِ‌ پارسی در پیوند با بایستگی پالایش و بهدیسی [اصلاح] ساختار واژگانی زبان است. اگر زمینه‌ی اندیشگی درخوری در میان گویشوران یک زبان وجود نداشته باشد، نوواژه هراندازه هم که سَخته و شایسته باشد بخت بالایی برای پذیرفتاری همگانی نخواهد داشت. از همین رو فراهم کردن نوشتارهایی نگریک [نظری] در راستای پرداختن به اهمیت زبان پارسی و پالایش آن زمینه و بستر اندیشگی نیازین برای پذیرش نوواژه‌ها را نیز فراهم می‌کند.

جستارهای وابسته

  • چرا باید واژگان پارسی را به کار ببریم؟چرا باید واژگان پارسی را به کار ببریم؟ کورش جنّتی- زیستن در جهان امروز، نیازمند زبانی ست که با ویژگی‌های این جهان نوین سازگار باشد. رویکرد سنتی به زبان، پاسخگوی نیاز زبانی ما در رویارویی با این جهان نوین نبوده و نیست. بنابراین یا باید با پایفشاری بر روش‌های ترادادی و کهنه، بیینده‌ی ناکارآمدی و مرگ آرام زبانمان، دست کم در زمینه‌ی دانش و فناوری باشیم یا با پذیرفتن راهکارهای […]
  • هنر سره‌گوییهنر سره‌گویی گفتار و نوشتار سره باید همراه با زیبایی، استواری، شیوایی و رسایی باشد. سره‌گویی و سره‌نویسی هنری است همسنگ و همتراز با سرودن چکامه‌های زیبای پارسی. سره‌گویی تنها این نیست که واژه‌های بیگانه را با برابرهای پارسی آن جایگزین کرد، در سره‌گویی باید بهترین واژه‏‌ای را از میان برابرهای پارسی برگزید که با آهنگ و سامه‌ نوشته همخوانی داشته […]
  • هفت فرنود مهادین (دلیل اصلی) ناسازگاران با پالایش زبان پارسیهفت فرنود مهادین (دلیل اصلی) ناسازگاران با پالایش زبان پارسی * زبان تازی، گرفتار کالبدهاست و اندیشه را نیز ناگزیر در همان مرز گرفتار کرده. * سازه‌های زبان تازی، گویایی سازه‌های زبانهای هندواروپایی را ندارند. * واژگان تازی به انگیزه نبودن نوآوری هر کدام با چند چم بار شده‌اند که زبان را گنگ […]
  • چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسیچهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی «کوروش جننتی» در این یادداشت چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی را بررسی کرده و نشان داده که برابر واژه‌ی مشرق در زبان پارسی «خورآسان» بوده است. بر همین پایه غرب را که جایگاه فروشد خورشید است «خوروران» می‌گفتند. جنوب را نیمروز و شمال را که در فرهنگ و جهان‌بینی کهن ایرانی سرزمینی نفرین‌شده و جایگاه دیوان و ریمنان (تبهکاران) بوده است، […]
  • کوشش‌های کسروی در پیراستن زبان فارسیکوشش‌های کسروی در پیراستن زبان فارسی «علیرضا مناف‌زاده» از این جستار چنین فرجام می‌گیرد: «درست است که از سبک ویژه‌ی کسروی کسی پیروی نکرد، اما نثر فارسی، به‌ویژه نثر رساله‌نویسی، پس از او در راهی گام برداشت که او گشود و در جهتی دگرگون شد که او نمود. امروز بسیاری از ایرانیان در باره‌ی زبان فارسی و گرفتاری‌های آن از ایده‌هایی دفاع می‌کنند که همه را برای نخستین‌بار کسروی مطرح […]
  • چند پیشنهاد برای پارسی‌نویسیچند پیشنهاد برای پارسی‌نویسی سامان حسنی- اندر چرایی پارسی‌گویی و پارسی‌نویسی باید گفت که یکی از هدفهای این کار، آسان کردن نگارش زبان پارسی است. نگارش زبان پارسی بسیار آسانتر از دیگر زبانهاست. آنچه آن را دشوار کرده، وام‌واژه‌ها، واکها و نشانه‌های زبان عربی است که در نگارش آن راه یافته است. در این جستار این دشواریها را بررسی می‌کنیم و می‌کوشیم برای آن چاره‌ای بیابیم. […]

5 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. با درود

    بسیار زیبا. البته جا افتادن نو واژه ها نیاز به هماهنگی هرچه بیشتر واژه سازان و سازمان های مردم نهاد(سمن ها) دارد.

    آیا بهتر نیست به جای ” پذیرفتاری همگانی” همان گونه که در بالاتر نوشته اید ، از “پذیرش همگانی” سود بجوییم که هم جا افتاده و هم آسان تر است.

    واژه “هام” در گذر از پهلوی به پارسی به دیسه “آم” در آمده، مانند:”هام دبیره” که شده “آم دبیره” . آنچه دشواری آفریده نوشتن این واژه با واک عربی است. که “آم” را به دیسه ” عام” در آورده. شاید بهتر باشد که این واژه را به دیسه “آم” بنویسیم. چون از واژه نشانه دار، به واژه نیمه نشانه دار درمی آید.

  2. سپاس از نوشته‌تان. در کل با آن‌چه می‌گویید موافق هستم و بسیار سپاسگزار هستم از تلاشی که در راستای بهبود زبان پارسی دارید. فقط چند نکته هست که می‌خواهم با شما در میان بگذارم:
    – از دید من زمانی که چند سده از عمر واژه‌ی بیگانه‌ای در زبانی می‌گذرد، به ویژه زمانی که مترادف دیگری برای آن وجود نداشته باشد، دیگر جزء پیکره‌ی آن زبان به شمار رفته و جایگزینی آن با واژه‌ای دیگر از یک طرف بسیار دشوار و از طرفی نادرست خواهد بود. دلیل دشواری جایگزینی آن را که حتماً خودتان بهتر می‌دانید، اما دلیل نادرست بودن آن را این می‌دانم که معامله‌ای خواهد بود که به هرحال در آن ضرر است؛ چرا که با تغییر آن واژه و جایگزین کردن آن با واژه‌ای دیگر این‌بار شکل پیشین آن برای گویشوران ناآشنا خواهد شد و نوشته‌های پیشین را دیگر نخواهند فهمید و برای فهم آن نیاز به فرهنگ لغت خواهند داشت. همان‌طور که می‌دانید زبان در وهله‌ی اول وسیله‌ای است برای برقراری ارتباط.
    از دید من جایگزین کردن واژگان نو تنها برای واژگان و اصطلاحاتی مؤثر خواهد بود که عمرشان در بهترین حالت کمتر از یک نسل باشد.
    – در مورد شیوه‌ی نگارشتان باید بگویم گاهی احساس می‌کنم جمله‌ها را از زبانی دیگر ترجمه‌ی لفظ به لفظ کرده‌اید. یعنی بدون توجه به ساختار جمله، تنها واژه‌های پارسی را جایگزین واژه‌های بیگانه کرده‌اید. برای نمونه «به عنوانِ» در بسیای از جمله‌ها گرته‌برداری از as انگلیسی است و کاربرد آن در فارسی نادرست است، چه برسد به این‌که تبدیل شود به ترکیب ناآشنای «به فرنامِ». به سادگی می‌توان با تغییر اندکی در جمله از به‌کارگیری آن خودداری کرد.
    برای نمونه بند سوم را اینگونه می‌توان نوشت:
    «بسیاری از نوواژه‌ها از زمان برساخته‌ شدن تا پذیرش همگانی، یعنی تا زمانی که به‌سانِ واژه‌ای آشنا در گفتار و نوشتار مردم به کار روند، راهی دراز را پیموده‌اند. روندی که از آن با نام پویش از «نشانداری» به سوی «بی‌نشانی» یاد می‌شود.»
    همچنین بسیاری از واژگان نویی را که ساخته‌اید می‌توان با واژگان آشنای دیگر جایگزین کرد: «کسان» به جای «خویشگان‌ها»، «پیامد» به جای «بارآورد»، «پذیرفتنی» به جای «پذیرش‌پذیر».
    سپاس از اینکه وقت گذاشتید و دیدگاه من را خواندید.

  3. دوستان عزیز به خوبی می فهمم که دلتان برای فرهنگ ایرانی و زبان پارسی می تپد و می سوزد. من نیز چنین دردی داردم؛ اما بی گمان آنچه می فرمایید و این نوع پارسی سره نوشتن و دیگران را بدین راه کشاندن، همان دوستی خاله خرسه است. برخی ها هم از این راه به خودنمایی مشغولند که امیدوارم شما نباشید. من مایلم مردمی که از پامیر تافرات یا فارسی سخن می گویند یا آن را میراث نیاکان خود می شمارند، حرف همدیگر را بفهمند و بتوانند شعر و نوشته ی گذشتگان را به روانی بخوانند و نیازمند به مترجم نباشند. آرزومندم زبان فارسی پالایش شود از اثرهای صرف و نحو عربی و واژه های ترکی و فرنگی؛ نه این که با یک زبان خاص و من درآوردی صحبت کنیم که در واقع خیانت به بزرگان ادب و فرهنگ گذشته ی ماست و ما، پل فرو ریخته یی میان آن گذشتگان و آیندگان خواهیم بود. نمی دانم چرا ما که می خواهیم هرچیز را از فرنگیان تقلید کنیم، نمی بینیم آنها چه قدر نسبت به جزیی ترین تغییرها در زبان رایج خود حساسند. کوتاه سخن آن که آرزومندم همواره تندرست و در راه فرهنگ فخیم ایرانی کوشا باشید؛ اما در زمینه ی این نوع «پالایش» خاله خرسی موفقیتی به دست نیاورید!
    دوستدار شما
    ناصرالدین پروین- ژنو

  4. درود دوست گرامی. سپاس از اینکه دیدگاهتان را با ما در میان گذاشتید. ما نیز امیدواریم دوستی‌مان از این جنس که نوشتید نباشد :). اگر پَرژن(نقد)(این واژه از پیشنهادهای حیدری ملایری است) شما به شماری از واژه‌های این نوشته است که بسیار طبیعی است که در آغاز کار شماری واژه‌ای را بپسندند و شماری نه. نویسنده نیز می‌تواند با پرنگری به بازخوردها دربارهٔ ادامهٔ به‌کارگیری آن واژه تصمیم بگیرد. نه‌تنها واژه‌های کاربردی پارسی‌انجمن که نوواژه‌های فرهنگستان و کسانی چون داریوش آشوری و… نیز چنین روندی را از سر گذرانده‌اند. همچنین ما نیز همداستانیم که کار پالایش زبانی کار باریک‌سنجانه و پرسون(دقیق) است. ازهمین‌رو باور نداریم که می‌شود زبان را یک شبه پالایش کرد. همچنین ازهمین‌روست که با خوشحالی هرگونه پرژن و خرده‌گیری به کارهایمان را می‌خوانیم و بررسی می‌کنیم.
    پاینده باشید

  5. با درود
    من در بیشتر نوشتارهایم تلاش می‌کنم تا از کم‌ترین شمار وام‌واژه‌ها بهره ببرم، هرچند که بیش‌تر اوقات چنان وام‌واژه‌ها (همانند همین واژه‌ی اوقات) با بافت زبان پیوسته هستند که از روی عادت آن‌ها را می‌نویسم و یا نمی توان برابر شایسته‌ای برای آن پیدا کنم و برخی اوقات آن وام‌واژه‌ی بار معنایی تاریخی دارد که نمی‌توان آن را با واژگان پارسی برابر دانست. در دیدگاه من به‌تر است که تا زمانی که می‌توانیم از برابرهای پارسی که بار معنایی هم‌سان دارند بهره ببریم و یا در صورت امکان از شکل دگرگون شده‌ی واژگان پارسیگ و یا پارسی ابتدایی بهره‌گیریم و از ساختن واژگان نامانوس که از زبان‌های چندین هزار سال پیش می‌آیند (روش آقای ملایری) بپرهیزیم. در مورد نادقیق بودن واژگان همانند (دقیق) باید بگویم که هیچ زبانی کامل نیست و و نمی‌تواند که کامل باشد، زیرا زبان انگلیسی نیز همانند پارسی واژگان دیگرگونی برای واژه‌ی اسب ندارند و برای تمامی واژگان توسن، سمند، ابرش و … واژه‌ی horse را به کار می‌گیرند و شاید صفت‌هایی به آن‌ها بیفزایند، اما هزگز نمی‌آیند تا از زبان آلمانی و یا انگلیسی باستان واژه‌سازی کنند. همچنین برای واژه‌های فرانسوی و رومی و یونانی و … پرکاربرد نمی‌آیند از دیگرگون واژگان آلمانی بهره ببرند، بلکه تلاش می‌کنند تا از همان واژگانی که دارند بهره ببرند و برابر سازی می‌کنند. همچنین برخی از واژگان این نوشته برابرهایی شایسته و هم‌نهاد در پارسی دارند که نیاز به این واژگان نوساخته را از بین می‌برند. همانند:

    ادبیک = ادبی
    دیگرسان = دیگرگون
    پذیرفتاری = پذیرش

    برخی واژگان همانند ترزبانشِ و سهان برابرهایی زیبا همانند برگردان (فرهنگستان) و ترگمان/ترجمان (پارسیگ) و گزاره دارند که هم خوش‌آواتر هستند و هم بر گوش شنونده آشناتر و همچنین ساخت واژه‌ای همانند بیشان و بیشانده از واژه‌هایی همانند بیشال و بیشالیده (که شتر گاو پلنگی است از پارسی نو و پارسیگ!) بسیار به‌تر و زیباتر هستند و مستقیماً از زبان پارسی گرفته شده‌اند. واژگان پارسی در طی فرایندی دراز از واژگان باستانی ساخته شده‌اند و ساخت واژگانی از این زبان‌های باستانی برای ساخت واژه‌ای پارسی چیزی جز پنداری خام نیست و تنها سبب آزار گوش شنونده و از بین بردن شیوایی زبان می‌شود. پیشنهاد می‌کنم که نوشتار (هنر سره‌نویسی) که در همین تارنما در دسترس است را بخوانید.

    با آرزوی تن‌درستی

دیدگاهی بنویسید.


*